maheshabe14
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 11 دی 1398برچسب:, توسط بی امید |

 

 بازهم  شب ، بازهم تنهائی،  بازهم سکوت هول انگیز و پر هراس .

 بازهم فکر تو برای لحظه ای رهایم نمی کند . بازهم من هستم و

 تنها یادگاری که بعد ازتو برایم عزیزتر از همه چیز است . بازهم

امشب مشغول مرور خاطرات گذشته هستم . مثل دیشب یا 

پریشب و شبهای دیر پای گذشته . حکایت غریبی است قصه

عشق من به تو که هرشب  تا دل صبح در غم فراقت اشگ

میریزم . عجیب است نه ؟ بله قبول دارم زیرا نه تنها عجیب بلکه

دیوانگی غریبی هم هست .

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.